درنجف آباد زاییده گشتیم و کمترازسالی نگذشته به سپاهان(اصفهان)آمدیم.از ده سالگی میسرودیم و ازسیزده سالگی درانجمنها به دشواری پذیرفته میشدیم.در دانشگاه صنعتی اصفهان شیمی خواندیم و همان روزها با آقایان استادمستقیمی(راهی) و استاد سعیدبیابانکی(سعید) انجمن کمال را درسال 1368 برپانمودیم.درسمان راباگرفتن معادل فوق دیپلم رهاکرده وسربازشدیم. یکسال پس ازآن یعنی 1370 انجمن کمال رابستند،وسعید راهی تهران شد و راهی به تدریس ادبیات ادامه داد. سال1372 دررشته مدیریت دولتی پذیرفته شدیم و1377 کارشناسی گرفتیم.آن سال تنها دخترمان دیده به جهان گشود.وازسال پس ازآن برای کاربه پروژه های بزرگی چون،نیروگاه حرارتی شازند،اتمی خنداب،مس میدوک، کاغذاترک،راین خودرو،سدکارون چهار،و...سالیانی دورازسپاهان و خانواده گذراندیم.دراین بینابین سال1382 درکارشناسی ارشدروانشناسی پذیرفته شدیم ازسال1385 بعنوان مشاورارشدکودک ونوجوان به سپاهان برگشتیم.دراین سالیان اشعارمان بسیارانبوه و نیزپخته ترشده بود. در1388 اولین مجموعه شعرمان به زیرچاپ رفت وبه عللی در1389 کتاب«خطیب عشق» با2000شمارگان واردبازارشد. مجموعه ی«مونس جان» که همه غزل وبیشترسروده های پس ازچهل سالگی بود،در سال1391 به همراه تمامی مدارک و مقداربسیارزیادی پول به سرقت رفت که هنوز چشم امید یافتن کتاب آماده چاپمان،که پیش نویس بسیاری ازغزلهای آن را دورریخته ایم، داریم. بیکارنماندیم و هم اینک که باتنهادخترمان زندگی میکنیم، دو مجموعه رباعیات «درد عاشقی» و کامل «حسرت پرواز» مان در دست نگارشگران و چاپچیان چشم به راه برداشته شدن موانع از سر راه چاپ هستند. هم اینک به کار مشاوره مشغولیم و با راه اندازی اولین فروشگاه تخصصی بازیهای فکری و درمانی در اصفهان با نام «کودک ایرانی» هفت سالیان است که درخدمت رفع اختلال کودکان و نوجوانان و کمک به یادگیری ناتوانان ذهنی و جسمی هستیم. غالباً به ماننده همه ی شاعران میانسال، شب ها میسراییم. عاشق سینه چاک ایران و ایرانی هستیم و در گویش و نوشتن پارسی توانمندیم. به امید روزی که مردمان پارس، همگان پارسی سخن بگویند. شادمان زید و پاینده جاودان و بالنده